به یک پلک تـــو مـیبخشم تمـــام روز و شبها را
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لبها را
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
ILOVE YOU
MARYAM
نظرات شما عزیزان:
اسما 
ساعت20:58---18 بهمن 1391
خیلی شعر قشنگی بود...کاش من میتونستم یه بار ازنزدیک چشای عشقمو ببینم....بدرود
|