نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 تورو دوست دارم

مث حس نجیب خاک غریب

تورو دوست دارم

مث عطر شکوفه های سیب

تورو دوست دارم عجیب

تورو دوست دارم زیاد

چطور پس دلت میاد

منو تنهام بزاری

تورو دوست دارم

مث لحظهی خواب ستاره ها

تورو دوست دارم

مث حس غروب دوباره ها

تورو دوست دارم عجیب

تورو دوست دارم زیاد

نگو پس دلت میاد منو تنهام بذاری

توی اخرین وداع

وقتی دورم از همه

چه صبورم ای خدا

دیگه وقت رفتنه

تورو میسپارم به عشق

برو با ستاره ها

تورو دوست دارم

مث حس دوباره ی تولدت

تورو دوست دارم

وقتی میگذری همیشه از خودت

تورو دوست دارم مث

خواب خوب بچگی

بغلت میگیرمو

میمیرم به سادگی

تورو دوست دارم

مث دلتنگیای وقت سفر 

تورو دوست دارم

مث حس لطیف وقت سحر

مث کودکی تو رو  

بغلت میگیرمو

این دل غریبمو باتو مسپارم به خواب

......توی اخری وداع

 

MARYAM


[+] نوشته شده توسط سعید در 22:47 | |







 سلام "مریم جان"

،امیدوارم که حالت خوب باشه

حال منو اگه بخوای بدونی باید بگم 

.

.

.

.

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
ببخشید دوستای عزیز.. مریم جان،رمز ایمیلتو بزن. (شمارتو بدون صفر اولش بزن)

ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سعید در 13:31 | |







؛ سلام دوستای عزیز

.ممنون که بهم سر میزنین

...!!ویه عذر خواهی واسه اینکه جوابتونو نمیدم،این روزا سرعت اینترنتم خیلی  پایینه،کلافم کرده

...دوستون دارم


[+] نوشته شده توسط سعید در 13:22 | |







؛سلام مریم جان

،مرسی که امدیو سر زدی

این کار از من بر نمیاد

...یه کار دیگه برام پیدا کن

،اگه قبول کنم فقط تظاهره

مراقب خودت باش عزیزم


MARYAM

 


[+] نوشته شده توسط سعید در 15:55 | |







ای که بی تو خودم تک و تنها می بینم

هرجا که پا میذارم تو رو اونجا می بینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصه غربت تو قد صد تا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه های خیس مو دستای تو پاک میکرد

حالا اون دستا کجاست اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لبه قصه های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت

یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده

خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

 

MARYAM



[+] نوشته شده توسط سعید در 20:42 | |







 26 خرداد 1391؛

ساعت : 22:16:14

اولین بار که بهترین جمله دنیا رو بهم گفتی

دوستت دارم 

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
از دوستای گلم عذر میخوام. مریمم رمز ایمیلتو بزن

ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سعید در 15:43 | |







 گاهی گمان نمیکنی ... ولی میشود

 

گاهی نمی شود،که نمی شود،که نمی شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود


[+] نوشته شده توسط سعید در 13:20 | |







 سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.


همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا !!!

هوش ایرانی ها در تمام دنیا زبانزد خاص و عام است اما ایکاش کمی هم انصاف چاشنی این ذکاوت بود ...

[+] نوشته شده توسط سعید در 13:6 | |







دوست داشتن صادقانه

 مرد نصفه شب در حالی که در اثر مصرف.... حالت طبیعی نداشت وارد خونه شد.

دستش خورد به گلدون گرون قیمت و مورد علاقه زنش....گلدون افتادو شکست،مردم همونجا خوابش برد.

زن مردو برد روی تخت خوابو انجا رو تمیز کرد.

صب که مرد از خواب بیدار شد منتظر جروبحثای زن بود...

درحالی که دعا میکرد این اتفاق نیفته به اشپز خونه رفت تا صبحونه بخوره....

متوجه یه نامه شد که به در یخچال چسبونده شده بود:

زن:عشق من صبحانه مورد علاقتو واست اماده کردم،

من صبح زود باید بیدار میشدم تا برای نهار مورد علاقت خرید کنم،خیلی دوست دارم.

مرد که تعجب کرده بود پیش پسرش رفت و از اتفاقای دیشب پرسید،

پسر گفت:دیشب وقتی مامان  تو رو برد روی تخت خواب تا بخوابی،وقتی که خواست لباسا و کفشاتو در بیاره،

در حالی که حالت طبیعی نداشتی بهش گفتی؛

هی خانوم؛به من دست نزن؛از من دور شو....؛

من زن دارم؛نمیخوام بهش خیانت کنم...

 

 


[+] نوشته شده توسط سعید در 22:18 | |







روزی که چشماتو دیدم

 دل از همه کس بریدم
 
 گفتی که با من میمونی
 
 منم دنیامو با تو می دیدم
 
 چی میشه که با من بمونی
 
 حرف دل من را بخونی
 
 چی میشه واسه همیشه
 
 پای عهدمون تو بمونی.
 
 همه دنیامی دنیامی
 
 دوست دارم تا پای جون عشقت
 
 نمیره از سرم با من بمون تنها
 
 وقتی نیستی بی تو سرد و لمس دستام
 
 بیا کنار من بی تو اسیر غم هام
 
 چشماتو وا کن رو حسم
 
  ببین پر از عشق و احساسم
 
 دستاتو بذار تو دستم
 
 خوب منو ببینو بشناسم
 
 می دونی نباشم میمیرم
 
 بی تو غمگین و دلگیرم
 
 حتی وقتی ازم دوری
 
 با یاد تو آروم میگیرم
 
 همه دنیامی دنیامی.
 
 دوست دارم تا پای جون عشقت
 
 نمیره از سرم با من بمون تنها
 
  وقتی نیستی بی تو سرد و لمس دستام
 
  بیا کنار من بی تو اسیر غم هام
 

[+] نوشته شده توسط سعید در 16:20 | |



صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 36 صفحه بعد